واکسن دو ماهگی
سلام پسر گلم
پنجشنبه 5 تیر وقت واکسنت بود خیلی می ترسیدم اخه شنیده بودم که واکسن دو ماهگی خیلی اذیت داره تب می یاره.پنجشنبه صبح اماده ات کردم با مامان جان ببریم بهداشت.قطره استامینفن رو هم دادم ولی رفتیم بهداشت گفتن یه روز زودتر اومدیم چون تو جمعه 2 ماهو تموم می کنی گفتن حتی یه روز هم زودتر نمی زنیم قرار شد شنبه ببریم. پنجشنبه وزنت کردن3650 گرم شده بودی. شنبه صبح با مامانی بردمت مرکز بهداشت اول وزنت کردن. وزنت 3730 گرم شده بود یعنی در عرض دو روز 80 گرم اضافه کرده بودی.قدت هم 52 دور سرت 37 شده بود گفتن رشدت خوبه ولی چون نارس بدنیا اومدی هنوز به وزن همسنات نرسیدی ولی خوب پیش میری. بعد وزن گیری قطره بهت دادن تو هم خوب با اشتها خوردی موقع زدن واکسن من بیرون رفتم طاقت گریه ات رو نداشتم خدا رو شکر فقط موقع زدن واکسن گریه کردی حتی وقتی که لباست رو می پوشیدی داشتی می خندیدی اونجا گفتن رسیدم خونه جای واکسنات ویکس بزنم دردش رو بگیره هر چهار ساعت هم بهت قطره استامینفن دادم .و همش دستمال سرد رو پاهات می گذاشتم. برخلاف این که من خیلی می ترسیدم به خیر گذشت اصلا اذیت نکردی تب هم نداشتی. بعد از ظهر رفتیم خونه ی دختر خاله مامانم اونهم 7 روز بعد من نی نی اورده بود من هنوز نی نی شو ندیده بودم رفتیم بدیدنشون .نی نی اونهم خیلی ناز بود خدا همه ی نی نی ها رو حفظ کنه. شام مامان جان اینا اومدن خونمون.شب هم بابایی چون کارشون دیر تموم شده بود نیومد موند ارومیه. شب رو دو تایی تنها بودیم خیلی می ترسیدم تب کنی شب همش بیدار می شدم تبت رو چک می کردم ولی خدا رو شکر به خیر گذشت تو راحت تر از هر شب خوابیدی.
عکس بعد واکسن که حسابی سر حال بودی
اینهم یه عکس از خنده عسلم
قربون اون خنده هات