عکسهای وروجک مامان
سلام الیار بالام و دوستای عزیزم
الیار جان این روزها خیلی خیلی بلا شدی. اصلا یه جا نمیمونی به هر جای خونه سرک می کشی و ازدست تو نمی تونیم چیزی رو زمین بذاریم وقتی رو زمین چیزی رو می بینی چنان حمله ای می کنی که نگو. به چایی خیلی علاقه داری و اگه کسی چای بخوره دوست داری بری بغل اون و چای رو از دستش بگیری. به کاشیهای خونه هم علاقه خاصی داری همش می ری روی کاشیها.
تازگیها یاد گرفتی همش می گی دددددددد,ماماماماماما,بابابابابابا, ممممممم
اول ماما رو یاد گرفتی بین خودمون بمونه بابایی حسودی می کرد تا اینکه بابا رو هم گفتی و اونم خوشحال کردی.
از دست تو نمی تونم به کارهام برسم همش بشت سرم گریه می کنی که با تو بازی کنم.
به همی چیز ذوق می کنی و صدای های جالب درمیاری.
راستی 21 آ
ذر تولدم بود ولی چون شب اربعین بود مراسم نگرفتیم ، فقط بابایی و مامان جون برام کادو گرفته بودن بابایی گوشیمو عوض کرده بود مامان جون هم کفش مجلسی برام خریده بود دست گلشون درد نکنه
اینم چند تا عکس از شیطون بلا
عزیزم این بلوزت رو هم عمه ناهید و شلوارت رو هم عمه رباب برات خریده. دستشون درد نکنه
اینجا هم تازه از خواب بیدار شده بودی بدون اینکه سر و صدا کنی اروم با خودت بازی می کردی
اینم مراحل جلو رفتن الیار
تو این عکس هم روی تخت داشتی با اسباب بازیت بازی می کردی که دیدم صدات نمیاد برگشتم دیدم برای اولین بار خودت خوابیدی
خرابکار کوچولو.......
شخ شخه ات رو شکوندی
با رورورک رفتی گل بیچارمو داشتی خراب می کردی که دستگیر شدی
هر وقت لباساتو عوض می کنم خیلی خوشحال می شی و ذوق می کنم بعدم باهاتو می گیری که بخورییییییی و تا متاسفانه تا بحال موفق نشدی
شیطون بلای مامان از دور لنگه جورابشو زیره صندلی دیده رفته جورابشو بیاره.....
راستی گلم بالاخره دختر عمه شبنم من هم ازدواج کرد براش ارزوی خوشبختی می کنم
اینم الیار بالام کنار گل خواستگاریه شبنم جان