اولین عید و یازده ماهگی الیار بالام
الیار خوشگلم و دوستان عزیزم سال نو رو براتون تبریک میگم. در سال جدید براتون روزهای سرشار از سر سبزی جاودان و شادی اندیشه ای پویا و ازادی و برخوردازی از همه نعمتهای خدادادی ارزومندم.سال خوبی در کنا عزیزانتون داشته باشین.
الیار عزیزم ,این سال با سالهای دیگه برام فرق داشت. بهترین عید عمرم بود. چون تو نازنینم در کنارمون بودی. عزیزدلم برات بهترین ها رو ازو می کنم. امیدوارم صد سال از این عید ها ببینی.
الیار جونم امسال لحظه تحویل سال روز شنبه ساعت 2 و 15 دقیقه و 11 ثانیه بود.
عمه زیبا و عمه رباب و بچه هاشون و زن عمو همه خونه ی ما بودن شب خوبی بود و تصمیم داشتیم تا تحویل سال بشینیم و توی شیطون هم انگار فهمیده بودی که خبرهاییه هر کاری می کردم نمی خوابیدی اخر نیم ساعت مونده به تحویل سال خوابیدی.
امسال عید برامون خیلی خوش گذشت. مخصوصا به شما شیطون بلا هر روز صبح عمه هات میومدن دنبالت و میبردنت طبقه پایین و باهات کلی بازی می کردن. با پسر عمه هات هم خوب انس گرفته بودی و باهاشون بازی می کردی. هر روز با مهمونامون یا تو گردش بودیم یا مهمون بودیم یا هم مهمون داشتیم. خلاصه اینکه اصلا وقت نمی کردم وبلاگت رو بروز کنم.
الیار جونم لحظه تحویل سال
اینهم از هفت سین مون
الیار نازم صبح روز شنبه یکم فروردین در کنار سفره هفت سین
الیار عزیزم اماده شده برای مهمونی رفتن
الیار و عرشیا جون نوه ی دایی بابایی. شما تقریبا سه ماه از عرشیا بزرگترین.
الیار بالام در کنار سفره هفت سین مامان جون اینا
خونه عزیز............
راستی گلم ماهگیت مبارک پسر خوشگلم
باز هم شرمنده بابت تاخیر.6 فروردین برای کنترل قد و وزن بردمت مرکز بهداشت ولی متاسفانه وزنت اصلا بالا نرفته از 10 ماهگی 9 کیلویی. خیلی ناراحت شدم . ولی خانوم بهداشت گفت چون تحرکتون تو این ماهها زیاد میشه نگران کننده نیست. ولی ماشالله هزار ماشالله خیلی شکمویی. غذا خوردنت مشهوره. همه چی رو دوست داری بخوری از اون لحاظ هیچ مشکلی نداریم ولی چون خیلی خیلی شلوغی وزن نمی گیری. اصلا اروم و قرار نداری همش در حال فعالیت هستی و خوابت هم خیلی کمه.
الیار جونم در حال خوردن ویفر
الیار جونم تازگیها یاد گرفتی منو با اسمم صدا می کنی به جای ایدا همش دنبالم میای و می گی ادا یا ایدوووو. الهی قربونت برم نمیدونی با این کارات چقدر دلبری میکنی.پشت در قایم می شی و در و باز و بسته می کنی و می گی ادوووووووو یعنی اجوووو. بای بای هم یاد گرفتی.
عاشق اهنگ هستی وقتی ترانه ای میشنوی خودتو تکون میدی و دستات و باز و بسته می کنی و میرقصی
از هر جایی میگیری و به کمکش بلند می شی دیگه هیچ چیز دور از دسترست نیست. عید بخاطر تو روی میزهامون حتی یه گلدون هم نمی تونستیم بذاریم خونمون عین مسجد شده بود
این روزها وابستگیت به من و بابایی خیلی بیشتر شده طوری که همش دنبال من هستی از چمشت دور بشم گریه میکنی. چند روز پیش بابایی سه روز خونه نبود و رفته بود اهر دانشگاه. وقتی از اهر برگشت شما از خوشحالی نمی تونستی چیکار کنی از بغل بابایی پایین نمیومدی و همش بهش نگاه میکردی و می خندیدی. قربونت برم پسر با محبت من.
الیار جونم متاسفانه هنوز دندون درنیاوردی و حساسیت پوستیتم کاملا خوب نشده. چند روز پیش بردمت پیش دکتر صفرعلی زاده.دکتری که یکی از فامیل هامون معرفی کرده بود. برای صورتت سه تا کرم نوشته فعلا استفاده می کنیم امیدوارم این دفعه نتیجه بگیریم.
برای دندنات هم امپول دسه زدیم ولی از اونا هم هنوز خبر نیست. دکتر می گه هر چقدر دیر دربیاد بهتره تا 15 ماهگی نرماله.
عزیزم امیدوارم بزودی پوستت خوب بشه خیلی نگرانتم.عزیزم برای اینکه این پستمون طولانی نشه بقیه خاطرات عید و سیزده بدر رو تو پست بعدی برات می نویسم. خیلی دوست دارم عشق کوچولویم.