رویش اولین دندون الیار و جشن دندونی

سلام سلام صد تا سلام

            من اومدم با دندونام

                  می خوام نشونتون بدم 

                             صاحب مروارید شدم

                                        یواش یواش و بی صدا

                                                   شدم جز کباب خورا

سلام به پسر گلم و دوستان عزیزم. ماه رمضان, ماه مهمانی خدا بر همگان مبارک. نماز و روزه هاتون قبول باشه. التماس دعا.

عسلم ,بالاخره روز جمعه 29 خرداد (13ماه و 23 روزگی) اولین دندونت از پایین از سمت راست جوانه زد . خیلی وقت بود که منتظر دندونت بودیم. خیلی نگران بودم می ترسیدم اصلا دندون درنیاری و بی دندون بمونی 

دکتر هم برده بودمت دکتر گفته بود که اصلا مشکلی نداری هر چقدر دیر دربیاد بهتره.

جمعه صبح داشتم لثه هاتو کنترل می کردم  که دندونت به دستم خورد خیلی حیلی حوشحال شدم و به همه خبر دادم.

الیار جونم چند روزه خیلی بهونه گیر و اخمو شدی واسه هر چیزی گریه می کنی. فکر کنم به خاطر درد دندونات باشه. شبها هم از خواب می پری و گریه می کنی ولی خدا رو شکر تب نداری. 

 جشن دندونیت رو هم تقریبا یک ماه پیش 19 اردیبهشت گرفتیم .اخه لثه هات اونقدر سفید شده بودن که فکر کردیم دندونات دارن درمیان.بهمین دلیل زودتر جشن گرفتیم.

جشن دندونیت رو مادر بزرگ من (کبری انا)چون خیلی دوستت داره برات گرفت چون خونه اش کوچیکه و طبقه پایین مامان جون اینا زندگی می کنه خونه ی مامان جون اینا گرفتیم . ولی تموم پذیرایی رو  کبری انا تهیه کرده بود. دست گلش درد نکنه خیلی زحمت کشیده بود.

جشنمون خیلی کوچیک و خودمونی بود. مهمونامون فقط عمه ها و خاله های من و عزیز و خاله زهرای بابایی بود.

و اما عکسای جشن.................

تزیینات خونه ..........تزیینات رو خودم درست کردم

 پذیرایی.........

اینهم ازدیشلیق هات که انا برات پخته بود..........ما اذری ها به جای اش دندونی دیشلیق می پزیم. البته بعد رویش دندونت عزیز دوباره برات دیشلیق پخت. دست هر دوشون درد نکنه.

اینهم کیک دندونیت که خودم برات پختم

اینهم صاحب جشن قبل اومدن مهمونا

چون عکسا برای یک ماه پیش هستن تو عکسا کچل کچلی . تازه موهاتو زده بودیم.

الیار بالام و اراز جون ........

اینهم عکس کادوهات..........

کادوی مامان جون

کادوی عزیز, البته خاله زهرا هم  یکدست لیوان اورده بود که عکس یکیشو برات گذاشتم

کادوی عمه زیبا

کادوی خاله مهناز و خاله مهدیه.......مکعب ها رو خاله مهناز و ماشین رو خاله مهدیه برات اورده بودن.

این لباس خوشگل رو هم بابایی برات خرید.

ایناهم سوغاتی هایی که بابا جون برات از ترکیه اورده.

اینا رو هم مامان جون تازه برات خریده

مادر بزرگ شهناز من و عمه رقیه هم برات پول دادن.دست همگی درد نکنه خیلی زحمت کشیده بودن.

پسر نازم امیدوارم بقیه دندونات رو هم براحتی و بدون درد دربیاری. قربوووووونت برم عسلم