الیارالیار، تا این لحظه: 10 سال و 14 روز سن داره
پیوند عشقمونپیوند عشقمون، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

الیار شیرینی زندگیم

مسلمان شدن پسرم

1393/6/22 1:39
نویسنده : مامان الیار
956 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسلم و دوستان عزیزم الیار رو بلاخره ختنه کردیم.

پسر گلم چون نارس بدنیا اومده بودی منتظر بودیم یکم بزرگ بشی بعد ختنه ات کنیم همش امروز و فردا می کردم از دلم نمی اومد طاقت دیدن دردت رو نداشتم ولی بلاخره روز پنجشنبه 20 شهریور تو 4 ماه و 14 روزگی با مامان جون و عزیز بردیمت دکتر صریحی بابایی هم چون کار داشت نتونست با ما بیاد. خیلی نگرانت بودم همش ایه الکرسی می خوندم که کمتر دردت بگیره. اول برات با سرنگ شربت بی حسی دادن بعد بردنت امپول بی حسی بزنن با مامان جون و عزیز رفتین داخل اتاق . من بیرون پشت در وایستادم که صدای گریه و جیغت همه جا رو پر کرد قلبم تند تند می زد طاقت گریه ات رو نداشتم من هم گریه می کردم دلم طاقت نیاورد اخر دررو باز کردم دکتر گفت بیرون باشم تو طوری گریه می کردی که من فکر کردم تموم شد ولی وقتی اومدین بیرون فهمیدم فقط امپول رو برات زدن یکم نشستیم تا بی حس شی ولی تو یک ریز داشتی گریه می کردی. یکم بعد رفتین داخل اتاق مامان جون گرفته بودت که دوباره صدای جیغ و دادت همی جا پیچید الهی قربونت برم که خیلی عذاب داشتی من هم بیرون داشتم از اضطراب میمردم و دعات می کردم حدود یک ربع طول کشید بعد که تموم شد اومدین بیرون بغلت کردم و سعی می کردم ارومت کنم ولی بی فایده بود حتی ماشین که همیشه توش اروم می شدی هم بی فایده بود خلاصه بردیمت خونه داروهاتو دادم با مامان جون گذاشتیمت داخل پتو تکونت دادیم یکم اروم شدی تازگیها عادت کردی یا داخل ماشین می خوابی یا داخل پتو می ذاریمت تکونت میدیم می خوابی. یکم اروم شدی بازهم شروع کردی خلاصه که خیلی اذیت کردی بلاخره با بابایی بردیمت بیرون با ماشین گشتی  بعد 2 ساعت خوابیدی الهی قربونت برم که تو خواب هم از درد نفس نفس می زدی ولی بعد از اینکه خوابیدی دیگه عذابت تموم شد چند بار که بیدار شدی برای شیر خوردن اصلا اذیت نکردی. فرداش هم خیلی سرحال بودی و بازی می کردی خدا رو شکر زود خوب شدی.

راستی هزینه ی ختنه رو اقاجون و عزیز دادن به عنوان کادو. مامان جون و بابا جون هم برات حساب پس انداز جوانان با مبلغ 100000تومن باز کردن. دست همشون درد نکنه.

الیار جونم ختنه کردنت مبارکت باشه پسر شجاع من.

راستی هفته قبل سرمون خیلی شلوغ بود عقدکنون عمو فرهاد بود. عمه جون رباب با خانوادشون از تهران  و عمه جون زیبا هم با خانواده اش از بندر انزلی اومده بودن. از تالش هم مهمون داشتیم مهین خانوم اینا با خواهرشون مینا اینا و مامانشون اومده بودن. خلاصه جمعمون جمع بود. غیر اونا هر روز مامان جون اینا و خاله زهرا اینا و ناهید عمه اینا هم میومدن هر شب خونه بزن و برقص بود خلاصه که خیلی خوش گذشت. عمه جونا که بعد دو ماه می دیدنت می گفتن خیلی فرق کردی همه دوست داشتن و قربون صدقه ات می رفتن. دیگه به من نوبت نمی رسید همش بغل اینو اون بودی .ولی شب قبل خواب خیلی اذیتم می کردی با بابایی مجبور می شدیم با ماشین بگردیم تا توی شیطون بخوابی.

ممنونم عزیزم که روز عروسی اذیتم نکردی البته تو رو سپرده بودم دست مامان جون اینا تا خودم راحت بتونم به مهمونا و مراسم برسم.

 گلم روز عروسی بردیمت اتلیه ازت عکس بگیریم.fotograaf.gif خیلی ورج و وورجه کردی با زور تونستیم ازت عکس بگیریم. می خواستیم چند تا عکس هم من و شما و بابایی با هم بگیریم که نذاشتی و گریه کردی مجبور شدیم من و بابایی بدون تو عکس بگیریم. هر وقت عکسات اماده شد عکسارو برات می ذارم.

راستی گلم,بابایی و مامان جون از ارشد قبول شدن, بابایی از رشته ی مهندسی عمران راه اهر و مامان جون هم از رشته حقوق خانواده شبستر قبول شدن. براشون تبریک می گم موسوعه اكسسواريز رايق لطيفه للمواضيع اكسسواريز منوع رقيق للمواضيع 2013موسوعه اكسسواريز رايق لطيفه للمواضيع اكسسواريز منوع رقيق للمواضيع 2013موسوعه اكسسواريز رايق لطيفه للمواضيع اكسسواريز منوع رقيق للمواضيع 2013امیدوارم موفق بشن.بابایی برای رفتن به دانشگاه دودله می ترسه با کارش نتونه برسه ولی من تشویقش می کنم بره مدرک بالاتر برای شرکتش خوبه.

 من هم ارشد ثبت نام کرده بودم ولی چون زائو بودم نتونستم امتحان برم .اگه خدا بخواد می خوام امسال امتحانش رو بدم .امیدوارم تو هم پسر خوبی بشی بذاری مامانت برای کنکور مطالعه کنهvoorlezen01.gif

برای اولین بار گذاشتمت داخل رورورک

قربونت ژستت برم خان اقا

اینهم الیار در ارایشگاه اماده شده برای عروسی

عکسای قبل رفتن برای ختنه که سرحال بودی و کلی با هم بازی کردیم

اینهم عکس بعد ختنه که بعد کلی گریه خوابیدی

اینهم عکست با پسر عمه هات سمت راستی ارمین جونه اونیکه بغلت کرده عرفان جونه

اینهم عکس کادوهات:

این و مینا جون برات خریده

اینا رو هم عمه جون زیبا برات خریده دست دوتاشون هم درد نکنه

پسندها (3)

نظرات (7)

مامان علی
22 شهریور 93 14:49
ختنه کردنش مبارکه. الهی خیلی عذاب کشیده قربونش بشم...ماشالله خیلی بزرگ شده...بووووووووش
مامان الیار
پاسخ
ممنون گلم. لطف دارین
مامان مینای آرتین
22 شهریور 93 15:12
مبارک باشه الیار جان... عزیزم خودت ناراحت نکن الیار این درد زود فراموش میکنه اما متاسفانه این مادرها هستند که هیچوقت درد کشیدن بچشون یادشون نمیره من هربار که ختنه آرتین یادم می افته قلبم آتیش میگیره. مراقب گل پسری باش الان خیلی احتیاج به مراقبت شما داره. به نظرمن برخلاف نظر پزشک های محترم که میگن پوشک کنید زودتر محل ختنه خوب میشه من میگم اگر هوا بخوره زودتر خوب میشه البته براثر تجربه شخصی ام میگم. عقد عموجون هم مبارک عزیزم همیشه خوش باشید
مامان الیار
پاسخ
مرسی خانومی.خدا رو شکر الان حالش خوبه.اخه بدون پوشک سخته فعلا اذیتی نداره اگه دیدم اذیت می شه بازش می ذارم.قربونت
مينا مامان اميرعلي
22 شهریور 93 16:00
الهي عزيزم مبارك باشه آقايي
مامان الیار
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان آیهان
23 شهریور 93 13:52
ای جونم مبارکت باشه خاله
مامان الیار
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان و بابا
23 شهریور 93 22:23
عزیزم مبارکت باشه ایلیار جونم .دیگه مرد شدی عسل
مامان الیار
پاسخ
ممنون خانومی.شما لطف دارین
مامان امیرعلی
26 شهریور 93 10:11
مبارکش باشه ایشالا که زودی هم خوب بشه امیرعلی ک ی ذره هم گریه نکرد واسه ختنه اش من و باباییش بیشتر گریه کردیم تا خودش
مامان الیار
پاسخ
ممنون گلم.الیار روز اول خیلی اذیت کرد ولی از فرداش حالش بهتر شد. همیشه مامان و بابا بیشتر عذاب می کشن عذاب کشیدن بچه شونو نمی تونن فراموش کنن
مامان امیرعلی
27 شهریور 93 23:55
سلام عزیزم نه فک نمیکنم زود باشه من که با مشورت دکترش شروع کردم اینجا همه همون 5 ک تموم میشه شروع می کنن عکس هم گذاشتم خانومی
مامان الیار
پاسخ
خوب اگه با مشورت دکتر باشه مشکلی نیست گلم. ممنون